حزب الله چگونه به بزرگترین بازیگر غیر دولتی منطقه تبدیل شده است؟

با نگاهی گذرا به تاریخ معاصر لبنان به این موضوع خواهیم پرداخت که حزب الله چگونه توانست در مدتی کمتر از 40 سال از یک جریان گمان و غیر منسجم به یکی از بزرگترین بازیگران منطقه ای تبدیل شود.

به موازات فروپاشی امپراتوری عثمانی و اشغال سرزمین های متعلق به آن، گروه های مقاومت ملی و اسلامی به منظور مقابله با اشغالگری در سراسر سرزمین های جدا شده از عثمانی ایجاد شد. عدالتخواهی، مقاومت در برابر بیگانه، مخالفت با استبداد و اخراج اشغالگران چهار رکن اساسی نهضت های منطقه در قرن نوزدهم در منطقه غرب آسیا بوده است. ناکامی تجربه پان عربی و ملی گرائی، رشد اسلام گرائی و نهایتا پیروزی انقلاب اسلامی موجب شد رکن «اسلام» و مبارزات اسلامی به ارکان یاد شده اضافه شود. اگر چه مبارزات ضد اشغالگری با محوریت روحانیون از صد سال قبل وجود داشته اما به دلایلی هیچگاه نتوانسته به عنوان قدرتی مسلط و مستمر به کار خود ادامه دهد.

تهاجم گسترده زمینی رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان در سال 1982، نقطه عطفی در تشکیل کانون های مقاومتی شد که کمی بعد حزب الله از دل آنها بر آمد. در آن سالها جنبش امل که پس از امام موسی صدر دچار ضعف و تفرقه شده بود نتوانست جوابگوی شور و اشتیاق جوانان شیعه لبنانی شود که شهرهای آنها بیش از سایر شهرهای لبنان مورد تعرض قرار گرفته بود. بنابر این بخشی از اعضای این جنبش از آن جدا شدند و با هم راهی و هم اندیشی با علمای بعلبک و اعضای حزب الدعوه لبنان، گروهی را تشکیل دادند که سال بعد یعنی در فوریه 1985 با نام حزب الله اعلام موجودیت کرد.

در این میان جمهوری اسلامی ایران به موازات حمله رژیم صهیونیستی به لبنان به حمایت مادی و معنوی از گروه های مقاومت لبنانی پرداخت. حمایتی که ابتدا به صورت مستقیم و میدانی و سپس نظر به جنگی که بین رژیم بعث عراق و حکومت نوپای اسلامی در ایران جریان داشت، به شکل مستشاری ادامه یافت.

با خروج رژیم صهیونیستی از برخی از مناطق اشغالی، اختلافاتی درباره مدیریت این مناطق بین حزب الله و امل رخ داد که گاهی به منازعه مسلحانه تبدیل می شد. با وساطت ایران و سوریه دو گروه به توافق رسیدند. نقطه عطف قدرت گیری حزب الله را باید انتخاب سید حسن نصرالله به دبیرکلی این حزب دانست. هنوز یک سال از انتخاب سیدعباس موسوی به عنوان دبیرکل جدید حزب الله نگذشته بود که رژیم صهیونیستی او را در فوریه 1992 به شهادت رساند، انتخاب سید حسن نصرالله از اعضای جوان حزب الله نشان داد که دستگاه امنیتی اسرائیلی در مقابله با حزب الله دچار اشتباه محاسباتی شدیدی شده است. از همان سال حزب الله فعالیت سیاسی و پارلمانی خود را آغاز کرد و توانست طبق نظام نامه سهمیه ای مجلس لبنان 12 کرسی از 128 کرسی را از آن خود سازد. همزمان با فعالیت های سیاسی، حزب الله رویکرد مقاومتی خود علیه اشغالگرانی که بخش هائی از لبنان را در اختیار داشتند ادامه می داد. مقاومت حزب الله توانست نگاه مثبت ملی گرایان غیر مسلمان لبنانی را نیز به خود معطوف دارد و این حزب را به عنوان یک نهضت رهائی بخش معرفی کند. میانجی گری قدرت های بزرگ، استمرار نبرد حزب الله در مواجهه با سیاستهای اشغالگرانه رژیم صهیونیستی، به شهادت رسیدن سید هادی نصرالله در سپتامبر 1997 و نهایتا اخراج اسرائیل از بخش هائی وسیعی از لبنان در سال 2000 محبوبیت حزب الله را به اوج خود رساند. از آن سال حزب الله به عنوان مهمترین بازیگر لبنان به شمار می رود که تحولات عمده مستلزم کسب توافق ضمنی با این گروه محبوب و پرنفوذ است.

در سال 2006 رژیم صهیونیستی به تصور این که توانسته در انتفاضه دوم فلسطین، سران مقاومت فلسطینی را از میان بردارد و به گمان این که حضور آمریکا در افغانستان و عراق توانسته رعب و محافظه کاری را برای سایر اعضای محور مقاومت به بار آورد، جنگ 33 روزه را با هدف از میان برداشتن حزب الله آغاز کرد اما نتیجه با آن چه صهیونیست ها تصور می کردند کاملا مغایرت داشت. پس از این جنگ و ناکامی اسرائیل در رسیدن به اهداف خود حزب الله به نیروئی مسلط در لبنان تبدیل شد و در هماهنگی با موئتلفان مسیحی خود با تثبیت معادله مثلث طلائی مردم، ارتش و مقاومت این بار دولتی نزدیک به مقاومت را تشکیل داد.

بحران سوریه در سال 2011 فصل جدیدی از قدرت و تجربه مبارزه را برای حزب الله به ارمغان آورد، نبرد حزب الله با جریان های تکفیری و اخراج آنها از بخش های شرقی لبنان، حزب الله را محبوب تر کرد و به گرایش هر چه بیشتر اهل سنت به حزب الله منجر شد چرا که عمده مناطق آزاد شده اهل سنت بودند. حزب الله از این پس به عنوان نیروئی منطقه ای مورد شناسائی قرار گرفت که قابلیت تاثیرگذاری فوق العاده ای در تحولات منطقه دارد. با آغاز طوفان الاقصی و هماهنگی محور مقاومت در حمایت از فلسطین که با نبرد مستقیم حزب الله با رژیم صهیونیستی همراه بود ثابت کرد که حزب الله که اکنون با کمک این و قدرت مهندسی و نبوغ نظامی خود صاحب پیشرفته ترین ابزارهای دفاعی و تهاجمی شده بود تا چه میزان توانسته است از یک گروه گمنام و بی تجربه به یکی از بزرگترین بازیگران منطقه غرب آسیا تبدیل شود به گونه ای که رژیم صهیونیستی با تسلیحات سنگین، برتری هوائی و جاسوسی و پشتیبانی آمریکا و غرب نتوانسته خواسته های خود را بر آن اعمال کند.

شباهت ها و تفاوت های طرح معامله قرن با طرح های گذشته آمریکائی

 

اگر رویکرد جرج بوش به منازعه فلسطینی-صهیونیستی را رویکردی نظامی-ایدئولوژیک بدانیم و نگاه اوباما به این مخاصمه را سیاسی-امنیتی در نظر بگیریم، قطعا نگاه ترامپ به این مساله نگاهی تبلیغاتی-تجاری است. نقطه اشتراک طرح معامله قرن با سایر طرح های آمریکائی آن است که همه طرح ها در سال­های منتهی دولت اول روئسای جمهور آمریکا ارائه شده است. دولت بوش در مارس 2003 طرح نقشه راه را معرفی کرد، اوباما در ژوئن 2012 جان کری را مامور انجام گفتگوهای فلسطینی-صهیونیستی نمود و حالا ترامپ در آخرین سال دولتش طرح معامله قرن را رونمائی کرده است.

معامله قرن اما تفاوتهای شکلی و ماهوی متعددی با سایر طرح­های آمریکائی دارد و به نظر می­رسد همین تفاوت­ها موجب شده است این طرح در همان آغاز به بن­بست برسد. اول اینکه طرح معامله قرن توسط مثلث یهودی کوشنر، گرینبلات و فریدمن تهیه شده است این در حالی است که طرح­های قبلی در ظاهر با مشاوره با سران عرب تهیه می­شد.

دوم آنکه بوش و اوباما پیش از ارائه طرح­های خود به مقدمه سازی­های ظاهری مبادرت می­کردند، برخی از کشورهای بزرگ عربی را در جریان می­گذاشتند، سعی در جذب عناصر فلسطینی برای همراهی با طرح می­نمودند و تلاش داشتند اروپا و بعضا روسیه را نیز با خود همراه سازند اما ترامپ در ارائه طرح خود نه تنها گام مثبتی که بتواند نظر دنیای عرب را جلب کند برنداشت بلکه با انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیت­المقدس شعله های خشم را در فلسطین و دنیای اسلام برافروخته­تر کرد.

تفاوت سوم آنکه روئسای جمهور آمریکا تلاش داشتند در آستانه ارائه طرح­های خود از فشارهای نظامی و سیاسی به فلسطینیان بکاهند این در حالی است در ماه­های منتهی به ارائه طرح ترامپ نه تنها از فشارهای نظامی و اقتصادیبه فلسطین کاسته نشد بلکه انتصاب نفتالی بِنِت سیاستمدار تندرو اسرائیلی به وزارت جنگ رژیم صهیونیستی موجب حملات مکرر ارتش صهیونیستی به نوار غزه و کرانه باختری گردید.  

نکته مهم و نهائی آنکه روئسای جمهور قبلی آمریکا در ارائه طرح­های خود مراقب بودند به گونه­ای آن را تدوین کنند که از حساسیت طرف فلسطینی بر روی پنج موضوع عمده اختلافی یعنی 1- مرزهای دولت فلسطین 2- سرنوشت بیت المقدس 3- سرنوشت آوارگان 4- وضعیت نیروهای نظامی، ارتش و امنیتی دولت فلسطینی 5- شهرک های صهیونیستی. طرح معامله قرن در همه پنج مورد یاد شده به شکلی آشکار حق فلسطینیان را نادیده گرفته و تمام امتیاز را به طرف صهیونیستی داده است.

تفاوت های چهار گانه فوق موجب شده است این طرح، حتی پیش از رونمائی آن با مخالفت گروه­های فلسطینی همراه شود، شاید در هزاره سوم هیچگاه تمام گروه­های فلسطینی در یک موضوع، اینچنین همراه و همگام نبوده اند حتی در سال های 2007، 2013 و 2017 که توافقهای ملی در فلسطین صورت گرفت برخی گروه­ها از جمله جنبش جهاد اسلامی مخالف روند موجود بودند اما اکنون تمام گروه­های فلسطینی و بسیاری از دولت هائی که معمولا به همسوئی با اسرائیل معروف هستند با این طرح مخالفت نموده­اند. به نظر می­رسد قدرت گیری جریان مقاومت فلسطینی، شکست دولت محافظه­کار محمد اشتیه در کرانه باختری ، شعله ور شدن انتفاضه سوم، توقف عادی سازی­های پنهان بین برخی از کشورهای عربی و اجرائی نمودن یک جانبه طرح معامله قرن توسط اسرائیل که منجر به آغاز درگیری های نظامی بین گروه های مقاومت با ارتش صهیونیستی و کشانده شدن آن از غزه به کرانه باختری خواهد شد از نتایج بلافصل طرح معامله قرن خواهد بود.

 

بررسی مقایسه ای مفهوم مقاومت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوره رهبری حضرت آیت الله خامنه ای

 

الله کرم مشتاقی1 و محمد میرشکاری2

ترکیب هوشمندانه دو مفهوم مقاومت انقلابی و عقلانیت اسلامی از زیر گفتمان های مهمی است که از بدو پیروزی انقلاب ذیل کلان گفتمان انقلاب اسلامی شکل گرفته و بنا به مقتضیات جغرافیائی، تاریخی، سیاسی و امنیتی و همچنین لزوم تغییرات تاکتیکی در عملیاتی سازی این مفهوم، در اشکال مختلف به تعریف و بازتعریف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. اگرچه مقاومت، عقلانیت و عدالت دال های مرکزی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده اند که جمهوری اسلامی هرگز از آنها عدول نکرده است اما در بره های گوناگون در اشکال مختلف تجلی یافته اند. در دوران رهبری مقام معظم رهبری گفتمان مقاومت در پنج برهه مختلف به پنج شیوه جلوه گر شده است. از سال 68-76 تحت عنوان «مقاومت انتقادی» بروز یافت، از سال 76-84 در قالب «مقاومت حکیمانه و عزت محور» تجلی کرد. این مفهوم در سالهای 84-92 با عنوان «سیاست تعاملی ضد نظام سلطه» به بازتعریف خود پرداخت و در سالهای 92-97 با توجه به مقتضیات زمان، مقاومت در قالب «نرمش قهرمانانه» بروز یافت. صدور بیانیه گام دوم در بهمن ماه 97 درواقع ورود ایران به پنجمین مرحله از اجرای سیاست مقاومت محور در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است که می توان آن را در قالب «مقاومت عزتمندانه نظام انقلابی در مقابل نظام سلطه بررسی و تحلیل نمود.»
پژوهش پیش رو با رویکرد تحلیل گفتمان با استفاده از منابع کتابخانه ای به روشی مقایسه ای به بررسی و تحلیل مفهوم مقاومت و اشکال مختلف آن در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران خواهد پرداخت و به این پرسش پاسخ خواهد داد که مفهوم مقاومت چگونه توانسته است در برهه های مختلف همچنان به عنوان راه حلی کارآمد در محور سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار داشته باشد.

واژگان کلیدی: انقلاب اسلامی ایران، مقام معظم رهبری، مقاومت انقلابی، عقلانیت اسلامی، نظام سلطه، گام دوم

1- دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی

2- دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات غرب آسیا و شمال آفریقا دانشگاه علامه طباطبائی

پیشران های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در بیانیه گام دوم

پیروزی انقلاب اسلامی ایران موجب خلق کلان گفتمان اسلامی-انقلابی در روابط بین الملل گردید که بسیاری از چارچوب ها و مفاهیم سنتی نظری و عملی این حوزه را با چالش های جدی مواجه کرد. به طبع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز متاثر از این گفتمان جدید با تغییراتی بنیادی روبرو گردید. تعریف ماده و معنی به عنوان دو عنصر مکمل در طراحی راهبردها، تاکید بر مقاومت و استقلال، خودباوری و تاکید به قدرت درون زا به جای اتکای خارجی و همچنین پیوند ملت، امام و امت در سیاست خارجی از مهمترین ابتکارات جمهوری اسلامی ایران در طراحی و تدوین سیاست خارجی خود بوده است که امامین انقلاب در برهه های مختلف به فراخور زمان به گونه های مختلف به آن پرداخته اند و در بیانیه گام دوم نیز مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. امام خمینی(ره) در دوره تاسیس و تثبیت گفتمان اسلامی-انقلابی  و مقام معظم رهبری در دوره تثبیت و تکثیر این گفتمان به تولید ادبیاتی دست زده اند که علاوه بر تقویت نظری کلان گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه سیاست خارجی، به عنوان معیاری عملی در اجرای آن گفتمان با توجه به مقتضیات زمان شناخته میشوند. بیانیه گام دوم اگر چه صرفا پیرامون سیاست خارجی ارائه نگردیده است اما احصا 29 مورد از 31 فراز بیانیه گام دوم که به صورت مستقیم و غیر مستقیم سیاست خارجی را مد نظر قرار داده است گواه توجه ویژه مقام معظم رهبری به سیاست خارجی در این بیانیه است. پژوهش پیش رو با روش تحلیل گفتمان و رویکردی کتابخانه ای به بررسی بایسته های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که در بیانیه گام دوم انقلاب مورد تاکید قرار گرفته اند می پردازد.

واژگان کلیدی: سیاست خارجی ، گفتمان اسلامی-انقلابی، مقاومت، استقلال، معنا گرائی، خود باوری، پیوند امام-امت-سیاست خارجی.

1- دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی

2- دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی

الگوها و روندها در سیاست خارجی عربستان سعودی؛  تغییر و تداوم پس از 2011

الگوها و روندها در سیاست خارجی عربستان سعودی؛  تغییر و تداوم پس از 2011

[1]علی آدمی ، [2]الله­کرم مشتاقی

 

پیوند نفت، قبیله، پادشاه، اسلام وهابی و تعامل سنتی با ایالات متحده موجب شده است که عربستان سعودی به عنوان کشوری محافظه کار و موافق وضع موجود شناخته شود. عربستان تنها کشور موجود در غرب آسیا و شمال آفریقا محسوب میشود که از زمان تاسیس در سال 1932 تاکنون با هیچ کودتا، انقلاب و تغییر بنیادینی مواجه نشده است. این کشور با وجود تغییرات تاکتیکی همواره در سطح راهبردی رفتار مشابهی  در مقاطع مختلف تاریخی از خود بروز داده است که شناخت آن می تواند کمک زیادی در تحلیل، تبیین و آینده پژوهی سیاست خارجی ریاض بنماید. پژوهش حاضر با روش کیفی و با رویکرد توصیفی و تحلیلی به دنبال شناخت الگوهای رفتاری عربستان سعودی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا است و با مبنا قرار دادن تئوری رئالیسم تهاجمی که ذیل رهیافت رئالیسم نوکلاسیک تعریف می گردد به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که: تحولاتی که از سال 2011 دنیای عرب را در نوردید چه تحولی(تغییر و تثبیت) در الگوها و روندهای سیاست خارجی عربستان سعودی ایجاد کرده است.

واژگان کلیدی: عربستان سعودی، رئالیسم نوکلاسیک و تهاجمی، سیاست خارجی، موازنه سازی، نظم سنتی.

مقدمه

سنت محافظه کاری یکی از دال های مرکزی سیاست، حکومت، جامعه، فرهنگ و سیاست خارجی عربستان سعودی است. بررسی تاریخ سیاست خارجی عربستان سعودی از زمان تاسیس این کشور توسط ملک عبدالعزیز در سال 1932 و دوران پادشاهی فرزندان وی(ملک سعود، ملک فیصل، ملک خالد، ملک فهد، ملک عبدالله و ملک سلمان) نشان دهنده آن است که سیاست خارجی ریاض در غرب آسیا و شمال آفریقا با وجود تغییرات ملایم در سطح تاکتیک و روش، همواره در سطح استراتژی و راهبرد از اصول مشخصی پیروی کرده است. ترکیبی از سنت قبیله ای و سیستم حکومت پدر شاهی، آموزه های وهابیت، وابستگی مفرط به نفت و تامین امنیت از طریق پیوند با ایالات متحده آمریکا موجب شده است حکومت عربستان نسبت به هر جریان، جنبش و نظریه ای که خواهان به چالش کشیدن سیستم سنتی و عمدتاً غربی حاکم بر منطقه است، به مقابله برخیزد. مخالفت ریاض با جریان های سوسیالیستی، مقابله با ملی گرائی عربی ناصری و بعثی، مخالفت با مقاومت ضد اشغالگری، مقابله با اسلام انقلابی محور مقاومت و نهایتاً مخالفت با قرائت اخوانی از اسلام عموماً برخاسته از رویکرد سنتی ریاض در حفظ وضع موجود قابل بررسی است. تحولات بیداری اسلامی و اتفاقات 2011 و پس از آن از نگاه عربستان سعودی حرکتی مخرب در جهت به هم خوردن توازن فرهنگی، سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه تلقی گردید که با واکنش ریاض مواجه شد، اگر چه حضور نظامی در بحرین به پشتیبانی از نظام آل خلیفه در منامه و حمایت سیاسی، مالی و تسلیحاتی از گروه های معارض سوری و عدم همراهی با مقاومت فلسطینی در جنگ 51 روزه 2012 و نبرد 7 روزه 2014 در دوران ملک عبدالله به وقوع پیوست اما مرگ عبدالله و به قدرت رسیدن ملک سلمان و تصدی وزارت دفاع و ولایت عهدی توسط فرزند وی محمد بن سلمان در دنیای رویکرد تاکتیکی عربستان را به منظور مقابله با بر هم خوردن توازن در غرب آسیا و شما آفریقا تهاجمی تر کرد به گونه ای که عربستان از کشوری سنتی و محافظه کار هم اکنون به بازیگری مهاجم و فعال تبدیل کرده است.

پژوهش حاضر با مبنا قرار دادن رئالیسم نوکلاسیک به عنوان مبنای علمی پژوهش بر آن است این نظریه با ترکیبی از رئالیسم و سازه انگاری تا حدود زیادی می تواند توضیح دهنده رفتار سیاست خارجی سعودی در مقطع پس از بیداری اسلامی خصوصا سالهای پس از 2015 باشد. این پژوهش سعی دارد با روشی توصیفی، تحلیلی و تاریخی به این پرسش پاسخ دهد که اولا الگوهای ثابت حاکم بر سیاست خارجی عربستان سعودی چیست و درثانی آیا میتوان رویکرد مبتنی بر رئالیسم تهاجمی ریاض در سالهای اخیر را تجدیدنظر خواهی ریاض تلقی نمود؟ نگارندگان در پژوهش حاضر، عربستان را کماکان کشوری «ضد انقلاب[3]» و حافظ نظم سنتی و مصنوعی حاکم بر منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا می داند و فرضیه خود را بر این نکته استوار ساخته اند که تحرکات تهاجمی این کشور نه در جهت تجدید نظر طلبی بلکه در راستای تلاش برای مقابله با تجدید نظر طلبی و بازگرداندن نظم سنتی به منطقه است.

پژوهش پیش رو، سیاست خارجی عربستان سعودی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را «متغیر وابسته[4]» و توازن سنتی و نظم موجود را به عنوان «متغیر وابسته[5]» در نظر گرفته که هر گونه تغییر در آن موجب تغییر تاکتیکی در سیاست خارجی ریاض می گردد. در کنار این دو متغیر می توان از چهار عنصر یعنی «ایالات متحده، ویژگی حاکمان، نفت و وهالیت» به دلیل اهمیت فوق العاده آنان در طراحی سیاست خارجی عربستان سعودی با عنوان «متغیرهای مداخله گر[6]» نام برد، متغیر نوع اخیر میتواند تعميم پذيري يافته هاي پژوهش را كاهش مي دهد. اين متغير در فاصله زماني كه متغير مستقل به جريان مي افتد یا مورد بررسی قرار می گرد تا تا زمانی که اثر خود را بر متغير وابسته نمایان کند به وقوع می پیوندد و می تواند تغییراتی را در نتیجه تحقیق ایجاد نماید. در پژوهش حاضر ابتدا مفهوم رئالیسک نوکلاسیک و سپس رئالیسم تهاجمی که نحله ای از آن رهافت است مورد بررسی قرار می گیرد. پس از آن اشاره ای گذرا به تحولات داخلی عربستان سعودی که منجر به تغییر تاکتیکی در سیاست منطقه ای ریاض شده است خواهد شد، در بخش سوم الگوها و روندها در سیاست خارجی عربستان سعودی ذیل پنج بخش برونگرائی تهاجمی، برتری جوئی در شبه جزیره و موازنه سازی در منطقه، امنیت سازی در پیوند با ایالات متحده آمریکا، حفظ سیادت فرهنگی، رسانه ای و سیاسی در دنیای عرب و جهان اسلام و نهایتاً  مقابله با جنبش های اسلامی غیروهابی و  استراتژی های انقلابی که محور مقاومت و جنبش اخوان المسلمین در راس آنها قرار دارند مورد بررسی قرار می گیرد.

 


[1] - دانشیار و رئیس گروه روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی           Email: Aliadami2002@yahoo.com

[2] - دانشجوی دکتری روابط بین‌الملل دانشگاه علامه طباطبائی                  Email: almo1366@yahoo.com

[3] -Counter revolution

[4] - Independent variable

[5] - Dependent  Variable

[6] - Intervening variable

مجلس خبرگان رهبری تجلی امتزاج دین، مردم و دموکراسی

 

تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، «دین، مردم و دموکراسی» به جز در دوران صدر اسلام فرصت تجلی در قالب حکومت را نیافته بود،  اگر چه قیام های دینی پراکنده ای در دنیای اسلام از قیام عزالدین قسام علیه اشغالگران صهیونیست، قیام تیپو سلطان در هند، قیام عبدالمهدی سودانی در آفریقا، قیام عمرمختار در لیبی و قیام های مشابهی شکل گرفت اما هیچکدام فرصتی برای تبدیل شدن به حکومت مردم سالار اسلامی را نیافتند، آنچه نیز در قرن های گذشته با عنوان حکومت عثمانی و سلجوقی ذیل نام تسنن و حکومت صفویان ، دیلمیان و فاطمیان تحت عنوان حکومت شیعی صورت گرفت علاوه بر اینکه ماهیت مردم سالار نداشت، از اصول حکومت مداری اسلامی پیروی نمی کرد.

انقلاب اسلامی اولین تجربه ترکیب دین، مردم و مردم سالاری بوده است که گمان می رفت با توجه به دشمنی های خارجی و مشکلات متعدد داخلی به سمت اضمحلال پیش رود اما ترکیبی از «دین، رهبری و مردم» مانع از فروپاشی انقلاب نوپای اسلامی گردید.

«رهبری» امام خمینی به عنوان نماد رهبری و مرجعیت دینی و سیاسی و همچنین حضور و نقش بلامنازع «مردم» در پیروزی انقلاب و نهایتا تاسیس «نهادهای مردم سالار دینی» مانند مجلس خبرگان قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی، شورای شهر و روستا و مجلس خبرگان رهبری از ارکان سه گانه بنیادی شکل گیری انقلاب اسلامی بوده است.

شاید در ابتدای امر شکل گیری مجلس شورای اسلامی و شورای شهر و روستا، برای حضور مردم در تصمیم گیری های کلان کشور کافی به نظر می رسید اما جمهوری اسلامی ایران برخلاف بسیاری از کشورهای سنتی و حتی به ظاهر دموکراتیک جهان، رهبری نظام را از حالت وراثتی و خانوادگی به حالت مردم محور تبدیل کرد. مجلس خبرگان رهبری یکی از افتخارات جمهوری اسلامی در به فعلیت رساندن مساله مردم سالاری دینی است، ایران بر خلاف ژاپن، نروز، انگلیس، اسپانیا، تایلند، عربستان و سایر کشورهای سنتی و ظاهرا دموکراتیک جهان، انتخاب رهبری کشور را بر عهده مردم گذاشته است. در عربستان این کار توسط یک شورای وراثتی انجام می شود که فقط فرزندان موسس عربستان یعنی ملک عبدالعزیز حق عضویت در آن را دارند( در صورت مرگ فرزندان ملک عبدالعزیز فرزندان فرزندان وی در این مجلس عضویت می یابند).

مجلس خبرگان رهبری یکی از قدرتمند ترین نهادهای تصمیم گیری مردمی در ایران محسوب می شود که مردم نمایندگان خود را به صورت مستقیم برای عضویت در این مجلس از میان مجتهدین برای 8 سال انتخاب می کنند(دوره چهارم استثنائا 10 سال به طول انجامید). این جلس که هم اکنون در دوره پنجم قرار دارد، از 88 عضو برخوردار است ( این تعداد تا دوره چهارم 86 عضو بوده است و در حال حاضر به دلیل وفایت 6 نفر از اعضا یعنی مرحوم هاشمی رفسنجانی و مرحوم نصرالله شاه‌آبادی از تهران، مرحوم مهمان‌نواز از خراسان شمالی، مرحوم اسدالله ایمانی از فارس، مرحوم سید محمود هاشمی شاهرودی از خراسان رضوی و مرحوم محمد مؤمن از قم  دارای 80 عضو است).

 تا کنون مرحوم آیت الله علی مشکینی (۱۳۶۱ تا ۱۳۸۶)، مرحوم حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۹)، مرحوم آیت الله محمدرضا مهدوی کنی (۱۳۸۹ تا ۱۳۹۳)، آیت الله محمد یزدی (۱۳۹۳ تا ۱۳۹۵) و آیت الله احمد جنتی (۱۳۹۵ تاکنون) ریاست این مجلس را بر عهده داشته اند.

از ابتدای تشکیل مجلس خبرگان در سال 61 تاکنون سه نفر از سوی استان بوشهر در این مجلس عضویت دارند، استان بوشهر دارای یک نماینده در خبرگان است. در دور اول میرزا ابراهیم دشتی که اولین امام جمعه بوشهر بود و نماینده مردم حوزه رودباران از جنوب استان در مجلس شورای اسلامی را نیز بر عهده داشت به خبرگان راه یافت. در دور دوم و سوم خبرگان آیت الله عبدالنبی نمازی که هم اکنون امام جمعه شهر کاشان است از سوی مردم به این مجلس راه یافت، ایشان در دوره چهارم از سوی مردم تهران و در دوره پنجم از طرف مردم استان اصفهان در خبرگان حضور دارد. دوره چهارم و پنجم خبرگان نیز مردم استان بوشهر آیت الله حسینی بوشهر را به عنوان نماینده خود در این مجلس برگزیده اند. آیت الله حسینی بوشهری متولد سال 1335 شهر بردخون شهرستان دیر است که هم اکنون علاوه بر معاونن جامعه مدرسین حوزه علمیه و امام جمعه موقت این شهر، مدیر مرکز مدیریت حوزه علمیه قم و مدارس علمیه حجتیه، رسالت و آیت الله گلپایگانی نیز می باشد. نماینده مردم استان بوشهر در مجلس خبرگان رهبری عضو هیئت امنای دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم و جامعةالزهراء را می باشد.

به اسم کسب و کار به کام کاسبکار

در نقد سومین رویداد استارتاپ ویکند به میزبانی دانشگاه خلیج فارس

 

 

استارتاپ ویکند(Startup Weekend) یک گردهمائی آموزشی - تجربی محسوب میشود و همانگونه که از نامش پیداشت در سه روز آخر هفته برگزار می گردد، در این برنامه شرکت کنندگان اعم از مدیران و صاحبان موسسات صنعتی و تجاری، گرافیست ها، برنامه نویسان، بازاریابها و مدیران روابط عمومی و دانشجویان رشته های مربوطه گرد هم می‌آیند تا در 3 روز به ارائه ایده ها و معرفی آن بپردازند و البته از تجربه دیگران استفاده کنند.

در دوران پرشتاب تکنولوژی، نیاز به ایده ها و خلاقیت های جدید به منظور معرفی، بازاریابی و فروش بیشتر محصول گریز ناپذیر است. در استانی مانند بوشهر که دارای پتانسیل های انسانی، طبیعی و صنعتی بسیار خوبی است لزوم وجود شرکت ها، کسب و کارها و کارگاه های نوپا و البته ایده هائی که به «رونق تولید» منجر شود ضروری است.

نگارنده با توجه به آشنائی با برگزار کنندگان استارتاپ ویکندهائی که قصد برگزاری چنین برنامه ای در اواخر اسفند ماه سال 97 در استان عزیزمان بوشهر را داشتند، بنا داشتم اعتراض خود را پیش از برگزاری برنامه به دست اندرکاران هم استانی خود اعلام نمایم تا اسیر «کاسب کاران» پایتخت نشین که خود را در قالب استاد و صاحبان فن معرفی می کنند نشوند. اما بنا به دلایلی از جمله جلوگیری از برچشب «قضاوت زود هنگام» و «قصاص قبل از وقوع» این کار را به بعد از برگزاری مراسم موکول نمودم.

اصل ماجرا

سومین رویداد استارتاپ ویکند با حمایت بنیاد نخبگان ، دانشگاه علوم پزشکی ، پارک علم و فناوری خلیج فارس و چند شهرک صنعتی استان با میزبانی دانشگاه خلیج فارس از 22 تا 24 اسفند 1397 ماه در این دانشگاه برگزار شد. طبق بیان دست اندرکاران 130 نفر شرکت کننده و 50 ایده مطرح شده است. ابهامات اصلی و جان نوشتار حاضر این است که؛

  1. در برگزاری این همایش از چه تعداد از کارآفرینان موفق بوشهری دعوت شد؟
  2. به چه میزان؛ از اداره کل کار و امور اجتماعی و ادارات تابعه شهرستانی به منظور حضور دعوت به عمل آمده است؟
  3. حضور لشکر 25 نفره از تهران چه توجیه منطقی داشت؟
  4. در حالی که مراسم 3 در 3 روز برگذار گردیده، چه توجیهی برای حضور 5 روزه میهمانان و تحمیل هزینه گشت و گزار و اسکان و تفریحات آنها وجود دارد؟
  5. برگزار کنندگان مراسم، چه شناختی از آقای الف.س گرداننده اصلی مراسم که از او با عنوان تسهیلگر یاد میشود داشته اند؟ وی پیش از این نیز اقدامات مشابهی در یکی دو دانشگاه داشته است.
  6. دست آوردهای این ردیداد چه بوده است؟
  7. رویداد برای چه کسانی برگزار شده؟ به گفته منتقدان این رویداد 80-100 نفر شرکت کننده داشته که 50 نفر از آنها دست اندرکاران آن رویداد بوده است! چه تحقیقی در مورد کفایت و تجربه مربیان که در اصلاح استارتاپی به آنها منتور گفته میشود صورت گرفته است؟ آیا صرفا به عنوان اینکه بنیانگذار و مدیر و موسس فلان شرکت دیجیتالی بوده اند کفایت می کند؟

 

بوشهر استان مقاومت است رقاص خانه نیست!

در هفته پایانی سال 97 دو کلیپ به طور گسترده در فضای مجازی پخش شد؛ یکی کلیپ مربوط به رقص دخترانی که به استقبال رئیس جمهور در ورزشگاه کنگان گرد هم آمده بودند و البته مجری برنامه به صورت مکرر حضار را به پایکوبی بیشتر دعوت می کرد و دوم کلیپ رقص کسانی که به عنوان استاد! از تهران به استارتاپ ویکند(Startup Weekend) بوشهر دعوت شده بودند! نمی خواهم در این اوضاع اسفبار تورم و مشکلات معیشتی بگویم درد مردم استان؛ این رقاصی ها و لودگی هاست؛ بلکه می خواهم به این نکته اشاره کنم که اولا نباید به موسیقی و رقص به عنوان تخدیری برای پوشاندن مشکلات اقتصادی مردم نگاه شود و در ثانی نباید همان بلائی که سر فرهنگ مردم کُرد آمد، یعنی تقلیل فرهنگ غنی کردی به رقص و آوار کردی، بر سر فرهنگ اصیل بوشهری نیز بیاید و صرفا به رقاصی و موسیقی تنزل یابد.

در آخر؛ دلسوزانه به مسئولان دانشگاه خلیج فارس ظاهرا در ماه های آتی نیز قصد برگزاری برنامه مشابه ای در حوزه "کسب و کار ساحل و دریا"، را دارند و تاسف بار آنکه مجددا با همکاری همان شخص که نقش واسطه را داشته است یعنی آقای الف-سین، اعلام میدارم در برگزاری چنین برنامه هائی صرفه و صلاح مردم استان، استغال، تولید، پرورش استعدادها و کسب و کار واقعی مردم را در نظر بگیرند و لا غیر.

 

لطفا به او رای ندهید!(بخش دوم)

 

شاخص های نماینده تراز مجلس شورای اسلامی؛  از نگاه مقام معظم رهبری

انتخابات

وعده های سنگین، سفره های رنگین!

تغییر تقسیمات جغرافیائی ، انتصاب مدیران، ساخت و سازهای عمرانی، ساختن سد و کارخانه و سینما و ورزشگاه وعده هائی هستند که به زودی از سوی برخی از کاندیداهای ورود به مجلس یازدهم خواهیم شنید. از میان 94 اصل قانون مربوط به انتخابات مجلس شوراي اسلامي تقریبا در هیچ فصل و ماده و تبصره ای، مجازاتی برای «وعده های دروغین» پیش بینی نشده است. حتی در مواد 33 و 68 نیز که به بیان تخلفات 17 گانه انتخاباتی و مجازات و رسیدگی به شکایات پرداخته، تبلیغات اغواگرانه جرم انگاشته نشده است.

شاید برخی خلاء ها عرصه را برای تاخت و تاز بعضی از کاندیداها برای وعده های عجیب، ناممکن و غیرواقعی همواره کرده باشد، تنها یک مساله میتواند جلو این صحنه آرائی ها را بگیرد و آن چیزی نیست جز؛ شعور ملت.

مقام معظم رهبری میفرمایند؛ «توجه باید داشته باشند که تبلیغات رنگین و متنوع ملاک نیست؛ وعده ‏هاى غیر عملى ملاک نیست. ... وعده‏ هاى غیر عملى دادن، وعده‏ هاى بزرگ دادن، این‏ها ملاک نیست». بعضی از کاندیداها به تعداد بخش ها، شهرها، روستاها و حتی به تعداد هر خانوار وعده های متنوع ارائه میدهند. یکی از شایع ترین نوع وعده ها، وعده های عمرانی است؛ بررسی وعده های کاندیداهای نمایندگی دور دهم مجلس شورای اسلامی در استان بوشهر  نشان میدهد دو نفر از 4 نماینده ای که به مجلس راه یافته اند، در تبلیغات خود به صورت مکرر و طوفان وار به بیان وعده های عمرانی پرداخته اند! در حالی که اکنون حتی 10% از آن را عملی نکرده اند! آیا مرجعی برای رسیدگی وجود دارد؟ بله؛ وجدان مردم.

مقام معظم رهبری بارها کاندیداها را از چنین تبلیغاتی که به حوزه نمایندگان ارتباطی ندارد منع فرموده اند، ایشان می فرمایند: «من با خود نماينده‏هاى محترم در دوره‏هاى مختلف گفته ام: آقايان و خانم‌هاى نماينده! وظيفة نماينده اين نيست كه وعدة عمرانى و فلان پروژه، فلان كار را در منطقة انتخابى خود به مردم بدهد؛ اينها كار اجرايى است، كار دولت است. وظيفة نماينده اين است كه بتواند قانون مورد نياز كشور را پيدا كند، آن قانون را تصویب كند».

شهروند بصیر، به واقعیت های شهر و روستا و شهرستان محل زندگی خود واقف است، راحت میتواند راست و دروغ را از هم بازشناسد؛ این تبلیغات دروغ باید نقطه ای منفی در کارنامه کاندیداها لحاظ شود و آن را یک امتیاز منفی در برآورد نهائی خود برای رای به کاندیدای مورد نظرش بداند؛ مقام معظم رهبری در این مورد می فرمایند:«وعده‏هاى غيرعملى دادن، وعده‏هاى بزرگ دادن، اينها ملاك نيست؛ بايد مردم توجه كنند؛ گاهى علامت منفى هم هست».

 

یکی به نعل، یکی به میخ!

شفافیت یکی از اصول پاکدستی و مقابله با فساد است(البته شفافیت در برابر ملت، نه در برابر سازمان های بین المللی) در شهریور 97، مجلس با 59 رای موافق، 108 رای مخالف و 5 رای ممتنع از مجموع 194 نماینده حاضر با یک فوریت طرح شفافیت آرای نمایندگان مخالفت کردند! جالب آنکه پیش از رای گیری، 140 نماینده اعلام کرده بودند که به طرح مذکور، رای مثبت خواهند داد!!

کاندیدائی که در دوران انتخابات مواضع خود را مخفی می کند و با کلی گوئی و مبهم سرائی سعی دارد نظر همه را با خود همراه سازد مسلماً  در دوران نمایندگی نمیتواند در زمینه های حیاتی نظر خود را بدون ترس و رودربایستی اعلام کند. مقام معظم رهبری در مورد لزوم مرز بندی و بیان مواضع شفاف می فرمایند « پایبندى او(نماینده مجلس) به اسلام باشد، پایبندى او به عدالت باشد، پایبندى او به منافع ملى باشد، مرز او با دشمن مرز مشخصى باشد. بعضى با دشمن رودربایستى دارند؛ بعضى، ملاحظه ‏ى دشمن را مى‏کنند. ملاحظه ‏ى ملت را باید کرد، ملاحظه‏ ى خدا را باید کرد». کاندیدای مجلی باید با صراحت و شفافیت مواضع خود را در مقابل برجام، FATF، اروپا، روسیه و چین، مساله فلسطین، فتنه، سران فتنه، جریانات سساسی و اقتصادی داخلی، شخصیت های سیاسی و همه مسائلی که معمولا سعی میکنند از بیان پاسخ شفاف فرار کنند بیان نمایند. مقام معظم رهبری می فرمایند: « آن کسانى که مرزشان با دشمن و دست‏ نشاندگان دشمن مرز کم‏رنگى است، این‏ها براى ورود به مجلس اصلح نیستند. کسانى باید باشند که مرز روشنى با دشمن داشته باشند».

 کاندیداهای مجلس علی رغم آنکه در بیان وعهده ها، بسیار با دقت و وسواس به بیان وعده های خود می پردازند اما در بیان مواضع سیاسی و اقتصادی خود گنگ و مبهم حرف می زنند.‌ شفافیت موجب روشن شدن عملکردها و انتشار اطلاعات می‌شود و این باعث می‌شود تا زمینه‌های ایجاد فساد که به دلیل شفاف نبودن عملکردها و اطلاعات به وجود آمده‌اند، از بین بروند؛ در نتیجه فساد کاهش می‌یابد.

این روزها مواضع کاندیداهای احتمالی را رصد کنید، ببینید کدامیک در بیان مواضع خود شفافتر اند، کدامیک از آنها با صراحت در مورد برجام، مدیریت کشور، تحولات بین المللی و منطقه ای، حضور ایران در سوریه، تحولات فلسطین، عملکرد مقامات دولتی و مسائلی از این دست با شفافیت بیشتری حرف می زنند. اینگه نماینده ای صرفاً در راهپیمائی ها و اجتماعات سیاسی-عبادی و حتی در مراسمات سوگواری یا شادی مردم همواره در صف اول باشد به خودی خود هنر نیست، هنر آن است که با صراحت نظر خود را فریاد بزنی، اگر از این افراد بپرسی شب را بیشتر دوست داری یا روز، می گویند تنگ غروب! چرا که هم شب است هم روز! اگر بپرسی قرمز را دوست داری یا آبی می گوید بنفش! چرا که ترکیبی از قرمز و آبی است. خلاصه اینکه اگر بپرسی از بین رطب و خارک یکی را انتخاب کن، می گوید: «دنباز»، چرا که هم خارک است هم رطب! این مثالها اگر چه مزاح هستند اما بسیار بسیار شبیهند به مواضع سیاسی برخی از کاندیداهای مجلس!

 

لطفا به او رای ندهید!(بخش اول)

شاخص های نماینده مجلس شورای اسلامی؛ تراز انقلاب اسلامی از نگاه مقام معظم رهبری

 

 

کمی بیش از یک سال تا انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی باقی مانده است، احزاب و گروه های بزرگ در حال تدارک مقدمات برای چینش لیست های انتخاباتی هستند. در حوزه های کوچکتر، از مدتها پیش؛ کاندیداها در حال ارزیابی زمینه ها برای حضور یا عدم حضور خود هستند. شب نشینی هائی که رنگ و بوی انتخاباتی دارد بیشتر و بیشتر می شوند،  یارکشی های پنهانی کم کم آشکارتر میگردند و معمولاً در همه اجتماعات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حتی مراسم و مجالش ماتم یا سرور، چهره های شاخص انتخاباتی حاضر هستند.

اگر نمایندگان مجلس به جمع بندی نرسند و نتوانند براساس اصل 64 قانون اساسی تعداد نمایندگان را برای مجلس یازدهم بیشتر کنند، استان بوشهر کماکان دارای 4 حوزه انتخابی در مجلس آینده خواهد بود یعنی همان تعدادی که از مجلس ششم تاکنون از آن برخوردار بوده.

فارغ از تعداد نمایندگان؛ آنچه اهمیت دارد کیفیت نمایندگان است، حتی اگر ده نماینده به تعداد نمایندگان استان بوشهر در مجلس آینده اضافه شود اما کارائی لازم را نداشته باشند؛ آش همان خواهد بود و کاسه همان. نه از صف بیکاران کاسته میشود، نه گَرد محرومیت از چهره نجیب استان کنار میرود.

 بهترین نماینده کیست؟ مقام معظم رهبری در بیانی کلی می فرمایند: «بهترین کیست؟ من نسبت به شخص، هیچ‏گونه نظرى ابراز نمی‏کنم؛ اما شاخصهائى وجود دارد.» این شاخص ها کدامند؟ یادداشت پیش رو قصد دارد نماینده تراز انقلاب اسلامی و در شان ملت ایران را از نگاه مقام معظم رهبری برشمارد.

لطفا به اشراف رای ندهید!

بر اساس تحقیقاتی که از سوی «طرح جامع مسکن» در سال 94؛ درباره جامعه زیر خط فقر مسکن انجام گرفته است، پس از استان‌های سیستان و بلوچستان و هرمزگان، بوشهر سومین استانی است که در وضعیت فقر مسکن قرار دارد. طبق این گزارش؛ در استان بوشهر، 36% از مردم برای تامین مسکن(حداقل 60 متری) در مضیقه بوده و توان مالی کافی ندارند. در گزارشی دیگر بیان شده 16% از جمعیت بوشهر در فقر مطلق زندگی می کنند.

در مقاله ای با عنوان «پهنه بندی توزیع و شدت فقر چند بعدی در مناطق شهری و روستائی ایران»  که در فصلنامه پژوهشی «برنامه ریزی و آمایش فضا» در تابستان سال 93 منتشر شد؛ بیان گردیده استان عزیز ما بعد از سیستان، کرمان و هرمزگان؛ چهارمین استان از لحاظ فقر در مناطق شهری است. بدبختی آنکه! طبق آخرین سرشماری در سال 95، 75% از جمعیت استان شهرنشین هستند و آمار فقر نه فقط روستا بلکه شهرهای استان ما را هم در نوردیده است!

در مرکز استان ما که ظاهراً وضعیت بهتری نسبت به 82 نقطه شهری دیگر در سراسر استان دارد؛ بنا به گفته  مدیرکل کمیته امداد استان در سال 97 «متوسط سن فقر در شهر بوشهر به 45 سال رسیده است، در حالی که قبلا این شاخص بالای 50 سال بوده است و اگر در این خصوص آسیب شناسی نشود، این شاخص پایین تر می آید». مقاله ای با عنوان «توسعه منطقه ای در استان بوشهر» در شماره 12 فصلنامه پژوهشی «برنامه ریزی منطقه ای» به نگارش در آمده است که ذکر آمار و ارقام آن از حوصله این بحث خارج است اما خروجی آن، به زبان ساده؛ یک جمله است: «حال بوشهر خوب نیست»

استان بوشهر با غنای فوق العاده در ابعاد فرهنگی، ورزشی، علمی و حوزه انرژی و کشاورزی کماکان در اکثر جدول های برسی شاخص آمار اقتصادی؛ در قسمت پائین جدول جا خوش کرده  و گوئی به قعر نشینی عادت نموده و قصد تکان خوردن ندارد!

کدام نماینده مجلس می تواند ادعا کند درد محرومان را می فهمد و میتواند برای محرومیت چاره کند؟ مقام معظم رهبری در این خصوص می فرمایند: «بهترین، آن کسى است که درد مردم را بداند، با مردم یگانه و صمیمى باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافیگرى خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافیگرى و تجمل ‏پرستى است»

کسی که عمر خود را در خانه ها و ماشین های آنچنانی گذرانده، نمی تواند درد محرومین را درک کند و برای آن چاره بیندیشد، کسی که حقوق چند ده میلیونی دارد چطور میتواند بفهمد کشاورز بیچاره ای که ثمرش را آفت و سیل و خشکسالی برده طی یک سال از کجا معاشش را تامین کرده است.

کسی که عمری را بر خودروهائی نشسته که چرخ هایش به اندازه تمام دارائی یک کارگر است چطور میتواند برای محرومیت زدائی برنامه ریزی کند؟ مقام معظم رهبری می فرمایند «بهترین، کسی است که با مردم یگانه و صمیمی باشد»، آیا کسی که عمری پای خود را به روستاهای استان نگذاشته و از وضع و حال کوچه پس کوچه های محروم بی خبر است و تنها در زمان انتخابات برای اولین و احتمالا آخرین بار! پای در این محلات و روستاها میگذارد میتواند حال و روز حاشیه نشینان را درک کند؟ حاشا و کلا هرگز نمی تواند.

نه اینکه هرکسی ثروتمند است لزوما نمیتواند مردمی باشد، خیر، آنچه فاجعه آفرین است خوی اشرافیگری است، مردم باید ببینند اولا ار کجا آورده، ثانیا چه خیری از ثروت او به ملت رسیده و ثالثا  آیا این مال و اموال موجب تغییر سبک زندگی و ذائقه اجتماعی و در یک کلام در او ایجاد خوی اشرافی گری نموده یا خیر.

در پایان بخش اول این یادداشت باید عنوان نمود؛ چطور می توان از کسی که «هر جا سخن از فساد است، نام او میدرخشد» انتظار داشت برای فساد زدائی قانون بنویسد. چطور می توان از کسی که ده ها پرونده تخلف و تقلب و رانت خواری دارد انتظار داشت منافع ملت را به منافع خود ترجیح دهد؟

نتانیاهو در عمان به دنبال چیست؟

Image result for ‫نتانیاهو در عمان‬‎

سفر یک روزه نخست وزیر رژیم صهیونیستی اولین ملاقات نخست وزیر این رژیم با سران عربی نیست، پیش از او  انور سادات، حسنی مبارک و عبدالفتاح سیسی از مصر، ملک حسن دوم از مراکش، ملک حسین و ملک عبدالله از اردن، یاسر عرفات و محمود عباس از تشکیلات خودگردان فلسطینی و حمد بن خلیفه با نخست وزیران رژیم صهیونیستی ملاقات کرده بودند. با این وجود سلطان قابوس روز پنجشنبه 22 اکتبر 2017 در کاخ البرکه از نتانیاهو استقبال کرد تا اولین رئیس یک کشور عربی باشد که  بعد از انتقال پرهیاهوی سفارت ایالات متحده از تل آویو به بیت المقدس با نخست وزیر رژیم صهیونیستی دیدار کرده است.

این نخستین سفر نتانیاهو به یکی از کشورهای ساحل خلیج فارس است، قبل از این 2 بار شیمون پرز (یک بار در سال 2007به عنوان معاون نخست وزیر و یک بار در سال 1996 بعنوان نخست وزیر) و یک بار اسحاق رابین در سال 1994 به مسقط سفر کرده بودند. با وجود مراودات پیدا و پنهان هنوز هیچ کشور عربی(به جز مصر و اردن) حتی عربستان سعودی حاضر نشده اند برقراری روابط رسمی بین خود و تل آویو را اعلام نمایند.  سفر غیر منتظره نتانیاهو به مسقط را می توان از 3 منظر مورد بررسی قرار داد؛

1- مقدمه سازی برای معامله قرن:

اگر چه جزئیات دقیق و روشنی از این سفر کوتاه منتشر نشده است و هر دو طرف اسرائیلی و عمانی بیان داشته اند که این ملاقات با درخواست طرف مقابل صورت گرفته است اما خبرگزاری رسمی عمان(ONA) در گزارشی کوتاه نوشته است: دو طرف در زمینه پیشبرد فرایند صلح در خاورمیانه و برخی مسائل دوجانبه رایزنی کرده اند.

جیسون گرینبلات، فرستاده ویژه دولت آمریکا در طرح صلح خاورمیانه نیز ضمن استقبال از سفر نتانیاهو به مسقط گفته است «این دیدار گامی سازنده برای پیشبرد تلاش‌های ما در زمینه صلح است، منتظر دیدارهای بیشتری خواهیم بود».  امیر عبدالهیان دستیار ویژه رئیس مجلس شورای اسلامی در امور بین الملل صراحتا این دیدار را به معامله قرن ترامپ مرتبط دانسته است او در تویتی ضمن تقبیح این دیدار نوشته است: برای  ترامپ  و نتانیاهو «معامله  قرن» ثمری نخواهد داشت.

ترامپ بر خلاف نگاه ایدئولوژیک- امنیتی بوش و رویکرد سیاسی اوباما به مساله فلسطین، از دریچه ی تجارت و اقتصاد به منازعه اعراب و اسرائیل می نگرد. او نمی خواهد هزینه ای از این جانب گریبانگیر ایالات متحده شود به همین لحاظ اولا حتی­المقدور تلاش دارد نقش میانجیگری خود را به یک کشور عربی بسپارد و ثانیا «به هر شکل ممکن» طرفین را به سازش بکشاند. یکی از اهداف اصلی ترامپ در انتقال سفارت ایالات متحده از تل آویو به بیت المقدس، سنگین کردن وزن خود به سوی اسرائیل و خروج از نقش میانجیگر بوده است.

مقدمه­ی طرح معامله قرن، عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی است در همین راستا عربستان سعودی با چراغ سبز آمریکا گام های مهمی در نزدیکی با اسرائیل برداشته است. مساعد نبودن اوضاع سیاسی، امنیتی و اجتماعی در کشورهای شمال آفریقا (مصر، لیبی، تونس، الجزایر و مغرب)، فاصله تاریخی کویت با اسرائیل و همچنین عدم آمادگی قطر و عربستان برای بدست گرفتن نقش میانجی گری موجب شده است، مسقط برای این ماموریت در نظر گرفته شود. اگر چه بن علوی وزیر خارجه عمان پذیرش این میانجیگری از سوی مسقط را رد کرده اما نمی توان این گفته ی او را واقعی دانست.

عادی سازی روابط بین تل آویو و پایتخت های عربی نکه ای است که سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران از آن به عنوان یکی از اهداف آمریکا از آن یاد کرده است، بهرام قاسمی گفته است: «آمریکا بیش از پیش در جهت منافع غیر مشروع رژیم صهیونیستی و فشار بر کشورهای اسلامی برای عادی سازی مناسبات دیپلماتیک با غاصبان قبله اول مسلمین فعال شده است».

منیر الجاغوب یکی از مقامات جنبش فتح ضمن محکوم کردن این دیدار، همین موضوع را اینگونه بیان کرده است «هدف این سفر عادی‌سازی روابط مجانی با رژیم صهیونیستی بوده  بدون اینکه رژیم اسرائیل به حق فلسطینی‌ها و عرب‌ها و در سرزمین‌های خود اعتراف کند و کشور فلسطین را به رسمیت بشناسد».

2- تغییر نگاه ها از خاشقچی به عمان

جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار، مقاله‌نویس و منتقد عربستانی، روز دوم اکتبر 2017 با پای خودش وارد کنسولگری عربستان در ترکیه شد ولی آنطور که گفته می شود جسد قطعه قطعه شده اش با چمدان از کنسولگری خارج گردید. این داستان تراژدیک موجب شکل گیری کوبنده ترین انتقادات بین المللی شد که سران سعودی از بدو تاسیس تاکنون با آن مواجه بوده اند.

آمریکا به هیچ وجه مایل به تزلزل در ارکان قدرت عربستان سعودی خصوصا حلقه جدید حکومتی که شامل ولیعهد جوان و هم پیمانان داخلی او می شود نیست، ترامپ تلوحیا گفته است نمی تواند بخاطر یک نفر از 460 میلیارد دلار قرارداد تسلیحاتی که به عربستان بسته است بگذرد. البته حساسیت های گسترده بین المللی و رسان های جهانی موجب شد موضع حمایت مطلق آمریکا از عربستان سعودی کمی تعدیل گردد اما هیچگاه کاخ سفید به جبهه مخالفان عربستان نخواهد پیوست.

آمریکا به ریاض به عنوان موازنه گر در منطقه غرب آسیا می نگرد، موازنه در برابر جمهوری اسلامی و موازنه در برابر ترکیه و اخوان المسلمین، واشنگتن می داند از دست دادن این موازنه­گر یعنی قدرت گیری ترکیه و ایران. طرح معامله قرن طرحی بود که ترامپ اجرای آن را به 2020 موکول کرده است، آنچه موجب تعجیل در اجرای آن گردید، فاجعه خاشقچی و تلاش آمریکا برای در محاق بردن آن است. کم هزینه ترین طرح آمریکائی-اسرائیلی برای چرخش اذهان از خاشقچی به عمان سفر غیر منتظره نتانیاهو به یک کشور عربی- اسلامی است.

3- برنامه اقتصادی  و اطلاعاتی اسرائیل علیه ایران

تلاش رژیم صهیونیستی برای نفوذ در کشورهای مرزی ایران مساله جدیدی نیست، اما حساسیت جوامع عربی و مسلمانان موجب شده این نفوذ در کشورهای عربی پیرامون ایران با احتیاط انجام پذیرد، نفوذ امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل در خلیج فارس از برنامه های جدی ایران رژیم از سال 2010 به این سو است. تخصیص 4 میلیارد دلار برای ایجاد راه آهن حیفا به خلیج فارس(از طریق عربستان) که در برنامه 2019 اسرائیل پیش بینی شده و تماس با مقامات دوحه، ابوظبی و منامه و حالا مسقط ریشه در رویاهای تجاری اسرائیل و دست یابی به بازار  و انرژی خلیج فارس است. رژیم صهیونیستی به خلیج فارس از سه منظر می نگرد؛1- عرصه کنترل ایران، 2- دروازه ورود به شرق و جنوب آسیا، 3- فروش کالا و خرید انرژی به کشورهای عربی.

اگر چه رژیم صهیونیستی چشم انداز مشارکت در نظام امنیتی خلیج فارس را ندارد ولی سهم خواهی به واسطه برتری تکنولوژیک در نظام اطلاعاتی این منطقه در چشم انداز کوتاه مدت رژیم صهیونیستی قرار دارد. تلاش رژیم صهیونیستی برای بستن راه های احتمالی مواصلاتی بین ایران و گروه های مقاومت از راه خلیج فارس یکی از اهداف اطلاعاتی این رژیم در سفر نتانیاهو به مسقط است.  نتانیاهو پس از بازگشت به سرزمین های اشغالی گفته است: این سفر در راستای سیاستهای تل آویو برای تقویت روابط با کشورهای منطقه و تضمین منافع امنیتی، اقتصادی و تکنولوژیک اسرائیل است. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که در سفر نتانیاهو به مسقط یوسی کوهن رئیس موساد و مائیر بن شبات از مسئولان سابق امنیت داخلی و رئیس حال حاضر شورای امنیت ملی اسرائیل او را همراهی می کردند.

نتیجه:

سیاست خارجی عربستان خصوصا بعد از بیداری اسلامی با سیاست های منطقه ای رژیم صهیونیستی گره خورده است. این درهم آمیختگی پس از روی کارآمدن بن سلمان به اوج خود رسیده است. سفیر نتانیاهو به مسقط را نمی توان بی ارتباط با گرفتاری منطقه ای و بین المللی دانست که به واسطه قتل جمال خاشقچی گریبانگیر ریاض شده است. سفر نتانیاهو به عمان را میتوان بخشی از تلاش آمریکا و اسرائیل برای تعجیل در معامله قرن و البته نجات عربستان سعودی از فشارهای بین المللی دانست. در کنار آن میتوان محاصره امنیتی و اطلاعاتی ایران، تلاش برای عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل را نیز به آن افزود.